Friday, January 04, 2002

ـاین علی آقا(سلطان)دیگر گندش رو بالا آورده(دیروز دیدید چطور لوله شد و3 تا از پاس خورد),ریده تو تیم هرچی بازیکن داشت �روخت و پول آن ها را هم بالا کشید,حالا یه مشت بازیکن اهل شهدای طرشت برداشته آورده ادعای قهرمانی هم می کنه!!!راستش نه پرسپولیس و ونه استقلال(که این همه بازیکن داره و باز هم هیچ غلطی نمی کنه)استحقاق قهرمانی را ندارند,یا �ولاد یا ذوب آهن یا پاس می بایست قهرمان شوند,و اصلاً به نظر من ج�ت استقلال و پرسپولیس امسال باید برن دسته2(البته چون لیگ حر�ه ای است می شه دسته1)ـ علا�1

Thursday, January 03, 2002

واقعیت در 5 ثانیه: ـ
سبزی
ننه اش رو کتک زد!چون رویپوستر �وتبالیست معرو�,که تازه خریده بود سبزی پاک کرده بود.ـ
ـ2 ماه بعد توی خیابان �وتبالیست رو دید...تندی برگشت خونه و به ننه اش گ�ت :"بیا چند تا پوستر آوردم که روش سبزی پاک کنی!!!"ـ
بدبخت
آس�الت کار بود.دست هایش همیشه قیری.صاحب خونه داشت بیرونش می کرد.وضع کار خراب بود...با هیچی مثل �وتبال حال نمی کرد.بهش پیشنهاد دادن زمین خاکی پشت محلشون رو آس�الت کنه با دستمزد بالا .قبول نکرد!آخه زمین خاکی پشت محله ,جای �وتبال بچه ها بود.ـ
ـ...صاحب خونه انداختش بیرون.ـ
ضد مصاحبه
سه ماه جون کند,کار کرد تا به یه خبرنگار پول بده!واسه چاپ مصاحبه اش!تازه �وتبالیست شده بود.نوجوون!می خواست آقاش دیگه بهش سرکو�ت نزنه.خبرنگار هم سه ماه دواندش.ـ
یه روز قبل از چاپ مصاحبه,د�تر روزنامه پلمپ شد.چون مدیر مسوول اعلام ورشکشتگی کرده بود!!ـ
عقل
وقتی داشت می ر�ت اروپا تا بازیکن تیمش را ب�روشه,یه بسته شکلات سوغاتی با خودش برد.وقتی هم می خواست برگرده ایرون یه قالی کرمون خرید از اروپا!!!ـ
ـ...چند ماه بعد کلی مشتور استخدام کرد تا ب�همه چرا ترای�رهاش نامو�ق بوده!ـ
تغار شکست
امروز ر�ت سر تمرین تیم,از بازیکن معرو� امضا گر�ت.همونجا دو تا روپایی هم زد.مربی خوشش آمد.باهاش قرداد بست.�رداش,پسر بازیکن معرو� اومد سر تمرین تیم با التماس از بازیکن تازه وارد امضا گر�ت!ـ
مطتب بالا از روز نامه ی جهان �وتبال مورخ 12 دی 1380 گر�ته شده است.علا�1

Wednesday, January 02, 2002

مطلب دیروز آریا عزیز رو و ضمیمه اون رو خوندم .پر بود از بیان تاریکی ،درد ،رنج ، بی عدالتی ،بی اندازه ناراحت کننده و عذاب دهنده.به خصوص وقتی با این واقعیت رو به رو میشی که این وقایع همین دور و بر خودت و تو همین شهر لعنتی کثی� که حالا از نظر من کثی�تر و زشت تر هم به نظر می یاد ،ات�اق ا�تاده و می ا�ته و بر اثر زندگی در این شهر کثی� انگار خودمون هم جزیی از این کثا�ت شدیم وبی ت�اوت به این جنایات �قط دیوانه وار راه میرویم و میخوریم ومیخوابیم ...ـ
راستی که اینها همه چیز این ملت رو گر�تند .شر� و انسانیت و غیرت و غرور و ....همه چیز ما رو به باد دادند .یعنی واقعا از میون اون همه آدمی که جلوی پای شیما رو ترمز زدن یه ن�رشون نتونسته اون غمی رو که تو نامه اش موج میزنه تو صورت اون ببیننه . جدا مردم یا کور شدند یا سنگ .واقعا اینها این حس و احساس پاک بشر رو هم که به قول ندا از زیبا ترین احساسات بشره ، به گه کشیدن ،ریدن بهش.من اصلا نمیدونم چه جوری به قول خودشون با یکی حال میکنند در حالی که هیچ احساسی تسبت به اون ندارند .یعنی �قط هد� از این کار ارضا جسمه نه به خدا اون روح آدمه که باید ارضا شه اگه طر� رو دوست نداشته باشید و بش عشق نداشته باشید نمیتونید زیبایی وجود اون رو ب�همید و از او زیبایی مست بشید .ولی به خدا این چیزها در ذات همون آدمها هم نیست اونها هم مسخ شدند مسخ این دنیای زشتی که امروز برامون درست کردند که توش زیبایی و عشق گناهه .تو اون دنیای زشتی که یکی زیبایی و عشق رو تو همخوابی با دختری میبینه که مجبوره برا اینکه گشنه نخوابه بدن خودش رو بی هیچ احساسی در اختیار اون قرار بده ولی به خدا این حقیقت اون
احساس زیبا نیست یعنی نباید باشه .آره این همون چیزیه که اون کثا�تهایی که دارن کشور و ملت ما رو چپاول میکنن از عشق و لذت �همیدند ولی اینو بدونین اونها اصلا انسان نیستند که بتونن این احساس بشری رو درک کنن اونها هیچ وقت روحشون این احساس زیبا رو درک نمیکنه و این به نظر من بزگترین عذابیه که خدا براشون تو این دنیا قرار داده برا همین هیچ وقت روحشون آرامش نداره چون هیچ وقت نمیتونن اون چیزی رو که هد� زندگیه که همون عشق حقیقیه رو ادراک کنن
اما در میون این همه تاریکی که توی نوشته های شیما بود و شاید خیلی از شما اون رو خیلی کثی� و هرزه و شایسته طرد دیدید من یه چیز دیگه دیدم .من یه انسان معصوم دیدم که قربانی شده ،یه انسان قربانی که داره از ناعدالتی �ریاد میزنه و از ظلمی که داره از طر� همه به اون و امثال اون میشه، از ظلمی که هم از طر� اونها که این خیانت رو به احساس بشریت کردند و هم از طر� اونها که اون رو هر روز نادیده میگیرن به اون شده ، شکایت میکنه و کمک طلب میکنه.من تو حر�اش شجاعتی دیدم که از کمتر کسی سراغ دارم وصداقتی کم نظیر و شاید بی نظیر .و این قدر تنهاست و این قدر نامردی دیده که نتونسته به هیچ کس اعتماد کنه و هیچ چاره ای جز �ریاد زدن توی یک ایمیل برای یک ن�ر که �قط نوشته هاش رو به خودش نزدیک دیده ،پیدا نکرده
ولی من اینها رو نمیگم که بگم دلم براش سوخته نه من دلم برا هممون سوخت . من کلا سعی میکنم تمام مشکلاتی رو که نسل من باش دست و پنجه نرم میکنه به طنز بگم ولی این ظلم این قدر بزرگ و درد آور و تلخه که اصلا هر کار کردم نتونستم این رو به زبون طنز بگم برا همین آسونترین کار رو کردم یعنی شکوه های دلم رو نوشتم
علا� 2

Tuesday, January 01, 2002

بابا این" سید محمود الهاشم العراقی" (لط�ا با لهجه عربی بخونید)گایید ملت ایران رو به طوریکه صدام چنین اهانتی رو به این ملت نکرده بود.
اما در باره اونها که میگن باید به قانونهای غلط اینها تن در داد و به اونها عمل کرد چون قانون غلط بهتر از بی قانونیه (همون شعار قانون گرایی و لزوم تن دادن به قانون که خاتمی گلوی خودشو درباره اون پاره کرده و تازه هیچ کس محل سگ هم بهش نمی زاره)باید به عرض برسونم که این حر� مسخره ،حر� انگلیسی هاست برای مردم ممالک تحت استعمار و جهان سوم و پذیرش اون یعنی تن دادن به استبداد و من اصلا این حر� مسخره رو قبول ندارم .بلکه معتقدم به قانون غلط نباید عمل کردو باید اون رو زیر پا گذاشت و با این کار کم کم اون چیزی رو که به عنوان قانون اعلام کردند ،بی اعتبار کرد و این هم اصلا بی قانونی نیست بلکه اصولا اون چیزی رو که اکثر مردم قبول ندارند نباید اسمشو قانون گذاشت
علا� 2 .

امروز داشتم برنامه میبدی رو نگاه میکردم که یکی از ایران زنگ زد و راجع به دکتر دانش (که توسط آقایان در اوایل انقلاب اعدام شد )خاطره ای تعری� کرد و از تخصص مثال زدنی او صحبت میکرد که هنوز که هنوزه چنین پزشکی مانند او در تخصص او در ایران نداریم و جالب این بود که برادر دکتر دانش در استودیو بود و اشک چشم او در اون لحظه اگر واقعا اینها انسان باشند (که نیستند)هر انسانی رو تحت تاثیر قرار میداد و من از دیدن این صحنه واقعا ناراحت شدم .علا� 2

جالبه یکی از موارد اتهام روزنامه نوروز در شکایت مدعی العموم مطلبی است که در زیر مینویسم:ـ
روزنامه نوروز در ص�حه سیاوش یکی از شماره های خود مطلبی منتشر کرده بود که جملات زیر در آن مطابق با تبلیغ بر ضد نظام تشخیص داده شده
ـ"هر نسلی در هر عصری حق دارد نوع رژیم سیاسی و قانون اساسی و حاکمان خود را آن گونه که می خوهد تعیین کند و مردم احتیاج به �یم ندارند و میزان رای مردم است"ـ
نکته بسیار جالب و مضحک ماجرا این است که این قسمت از مقاله که مورد اتهام واقع شده عینا حر�های خود" خمینیه "و در د�اعیات نوروز هم عنوان شد که آنها دقیقا عین عبارات خود خمینی رو ذکر کردند و اگر اونها مستحق محاکمه هستند پس خود خمینی رو هم باید محاکمه کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ـ
و نکته جالب تر اینه این حر� خمینی همون حر� جوان های امروزه که 70 در صد جمعیت ایران رو تشکیل میدن یعنی آقا برین دست از سرمون بردارید بگذارید ما هم مثل بقیه مردم دنیا مثل آدم زندگی کنیم دیگه شما رو نمیخوایم یعنی از اولشم نمیخواستیم ، پدر مادرامونم دیگه نمی خوانتون والسلام!!!!!!!ـ علا� 2

Ù€

Sunday, December 30, 2001

کا�ی شاپ یعنی یک میز،یک میز �لزی یا چوبی که کوچک وعجیب باشد ،کا�ی شاپ یعنی دو صندلی در راستای دو نگاه ....ـ
کا�ی شاپ یعنی گپ ، یعنی نگاه ، یعنی حر�های عاشقانه! نگاه هایی که از دو زاویه در هم تلاقی پیدا میکند!!ـ
کا�ی شاپ یعنی خوردن یک چیز عجیب با یک شکل عجیبتر ولی با طعم بستنی ...ـ
کا�ی شاپ یعنی پول ، یعنی یک بستنی 200 تومنی به مبلغ دو هزار تومن و جمع کردن یک ثروت!!!ـ
کا�ی شاپ یعنی من و تو و دود کردن یک سیگار ، مسابقه آتش
کا�ی شاپ یعنی پاتوق ...وقتی هیچ جای دیگری برای دیدار و گ�تگو نباشد!!آمدن یک ر�یق قدیمی در �ضای مه آلود پر از دود هر چند روی دیوارها با خط های خرچنگ قورباغه نوشته باشند (کشیدن سیگار اکیدا ممنوع ) ـ
کا�ی شاپ یعنی مد ...یعنی دیدن موها و شکل و قیا�ه های تازه
کا�ی شاپ یعنی شنیدن رایحه های مختل� و نشان دادن آخرین سویشرت سال!!!با رنگهای مد ...راستی رنگ سال چه رنگی است!؟ کرم ، قهوه ای حالا اگر با مشکی راحت تر بودید اشکالی ندارد ، در اینجا رنگ مشکی هیچ وقت از مد نمی ا�تد !!!ـ
کا�ی شاپ یعنی دیدن تابلوهای مدرن ، آدمهای مدرن که درباره مسایل مدرن حر� می زنند. یعنی تجلی مدرنیسم در زندگی قهوه خانه ای قدیمی مان !!!ـ
شاید اشتباه گ�ته باشم...بله بله تجلی پسامدرنیزم...دیدن یک عصیان در شکل شمایل و آرایش طرح اتاقک های کوچک با دو سه ردی� میز و صندلی یعنی عصیان رنگ های تند و غیر معمولی ، یعنی تجلی روح یک مشت جوان
کا�ی شاپ یعنی شنیدن یک موسیقی ، یک کاست م�صل از جنی �ر لوپز یا ....ـ
کا�ی شاپ یعنی نشستن یکی دو ساعت مثل یک استراحت گاه ! مکانی برای آسایش،شرط بندی، رو کم کنی ونشان دادن آخرین دستاوردهای اینترنتی و ماهواره ای و آخرین آلبوم گروه �ایو یا ...ـ
کا�ی شاپ یعنی بیکاری ، یهنی علا�ی ،یعنی جایی که جوانانش برای اوقات �راغت باید سماق بمکند یعنی جایی که کار نیست و مشکل اشتغال هست و سدی به نام کنکور و جوانانی که در گیرند با آزمونها وتستهای پیچیده در کنار پزهای مدرن و بی خیالی های رقت انگیز...ـ
کا�ی شاپ یعنی دلتنگی ها ، یک جور غصه و اشک که لنزهای رنگی دخترها را اذیت می کند
کا�ی شاپ یعنی نمایش دادن بینی های عمل کرده با آخرین متدهای لیزری پیشر�ته ،حالا دیگر عروسکی مد نیست !کمی عقابی هم اشکال ندارد
کا�ی شاپ یعنی دیدن چهره های محزون جوان هایی که شاد نیستند
کا�ی شاپ یعنی پز دادن گوشی موبایل بازها...هر چند که آنتن هم ندهند
کا�ی شاپ یعنی یک جای دنج در این شهر پیدا نمی شود،کا�ی شاپ یعنی پارک نیست...موزه و سینما نیست!!یعنی ت�ریح نداریم حالا اینجا چرت می زنیم یعنی خسته شدیم و دیگر این وضعیت رو نمی توانیم تحمل کنیم!!!!!!!!!!!!!!!!ـ
بر گر�ته از مطلبی در روزنامه نوروز مورخ 8 دی
علا� 2