Thursday, February 21, 2002

نمی دونم چرا من از این احساس که دیگه راه رو برا جلو ر�تن بسته ببینم متن�رم یعنی حتی اصلا به نظر من اگر آدم عملا هم نتونه کاری رو برای پیشر�ت و بهبود اوضاع انجام بده حداقل کار اینه که امید به آینده و بهبودی اوضاع رو همیشه تو قلبش زنده نگه داره .به نظر من لحظه نا امیدی و یا قانع شدن به آنچه که داری و هستی، همون لحظه مرگ آدمه. به عقیده من در هر وضعیت مشکلی راهی برای جلو ر�تن وجود داره و هیچ وقت نباید ایستاد و حتی اگه مطمئن باشی که به آخر راه نمی رسی(که خود این باور غلطیه) باید تا اونجای راه رو که می تونی جلو بری چون حتما از ایستادن بهتره.و یا به عبارت دیگه:ـ
اگر نمی توانی شاهراه باشی
کوره راهی باش
اگر نمی توانی خورشید باشی
ستاره باش
کمیت الزامأ نشانگر پیروزی و یا ناکامی تو نیست
بهترین هر آنچه هستی باش
علا�2

Tuesday, February 19, 2002

برتولت برشت شاعر آلمانی جریانی رو میگه که قضیه امروز ماست ، می گه :
یک روز آمدند و همسایه ما را بردند چون کمونیست بود.ولی من اعتراضی نکردم آخر من که کمونیست نبودم.روز دیگر آمدند و یک همسایه دیگر را بردند چون چپی بود.ولی من باز هم اعراضی نکردم چون من چپی نبودم.روز بعد آمدند و همسایه دیگری را بردند چون راستی بود و من بار دیگر هیچ اعتراضی نکردم چون من که راستی نبودم.امروز آمدند و من را دستگیر کردند و با خود بردند و دیگر ، دیگر هیچ کس نمانده است که اعتراض کند......ـ
دوباره یه مدته شروع کردند الکی ملت رو می گیرن خلاصه بازم می گم حاج سعید شاد باش که راهت ، به راحتی آب خوردن ادامه دارد.ـ
علا� 2